۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

شب گرگی


دهی دور

پر از بره های شوریده گی ذهن

دشتی از اسب های شیدا

در دل

و گلهای مریمش

در یاد



پرم از موسیقی

حماسه

تب



چنان بدم

که گویی شبم

چنان شبم

که انگار روز است

و ماه و ستاره ها

بر باد

چنان خرابم

که انگاری شب است

و تابم از دست رفته است



گرگی در دل

گرگی در چشم

گرگی در باد

و شب گرگی از

دامنه پیدا



دهی نزدیک

دهی آشوب

و هنوز

شب می تراود





28 امرداد 88
اهواز

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ziba bod
ehsan az berlin