۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

گفت و گوی من و رامتین !

***
مشکل اساسی !



این دومین باری است که من و آقای رامتین درباره ی فردوسی کارمان بیخ پیدا می کند .

نامبرده معتقد است که فردوسی وجود نداشته و افسانه است !
متن گفتگو حاوی این مساله می باشد !





رامتین : آخه چه مدرکی هست که فردوسی بوده اصلن ؟!
من : مزارش هست . اگه یادت باشه رفتیم سر مزارش . با هم عکس انداختیم من و تو اونجا . کتابش هست . تو هم که کتابش رو دوست داری
رامتین : دلیل نمیشه که من چون کتابش رو دوست دارم پس فردوسی بوده و وجود داشته !
من : اسمش توی تاریخ هست . بالاخره یک کسی شاهنامه رو نوشته
- : ولی خودت یه بار گفتی چند تا شاهنامه داریم !
- : خوب آره . چند تا داریم . و فردوسی کامل ترین شاهنامه رو نوشته
- : خوب شاید یه عده جمع کردن شاهنامه ها رو و الکی نوشتن فردوسی !
- : مگه میشه الکی ؟!
- : چرا نشه الکی ؟ خیلی ها الکی کارای الکی می کنن !
- : این دیگه خیلی بو داره حرف ت !
- : هیشکی با این دلیل هایی ( دلایل ! ) که میاری باور نمی کنه فردوسی هست ! من رستم و سهراب رو دوست دارم . ولی شاید خود فردوسی هم افسانه باشه !
- : ( به خاطر اینکه دلیل دیگه ای نداشتم سعی کردم بحث رو عوض کنم ! ) حالا بگذریم . همه می دونن فردوسی بوده . ولی تو از رستم و سهراب کدومشو بیشتر دوست داری ؟!
- : سوال سختیه . نمی دونم . هر دو تاش رو دوست دارم ! ولی جواب منو ندادی !!! میدونی من چجوری می پذیرم که فردوسی وجود داشت ؟!
- من که از خدام بود خودش کوتاه بیاد و اینو بگه گفتم : چجوری ؟!
- : اگه فردوسی وجود داشت پس رستم و سهراب هم وجود داشتند . نمیشه که اونا نباشن ولی فردوسی باشه !

من : سکوت :((((
اون : خنده ی ظفرمندانه :)))

*

هیچ نظری موجود نیست: