۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

عاشورای 2007 و چگونه باد قرن ها را در نوردیده است


چه باد عجیبی !
به روی صفحه ی چت من چنگ انداخت
گرفت تارک موی
از گوشه ی چپ مونیتور
بیرون زده ی دختر داکار
رفت درون سلول ها و دیودها و خازن ها
مرا به عشق فرا خواند
سور در جوار تمساح هایی که
ـ می ترسم !
خورشید دل سوزان آن لعبت
مکید یکباره
نبات و ریشه ی حیات مرا ساده
و سوخت تا شب اهواز
نیمروز عاشورا
ـ خونین !
و من در یاخته هایش دیدم
در کنار ویروس های کشته شده
دکتر وب
می شست ؛ کفن می کرد
و شیهه ی چار اسب زخمی
یک space ، یک enter
چل سوار بی مرکب
افتاده بر بالش سپر
هزار قمری در بدر
خیره به آسمان lsd
و شمر می رفت با یونیفرمش
سراپا خونی
با دندون قروچه.
*
چه باد عجیبی در اهواز
چه بارانی بارید آن شب
مختار تا صبح
چت کرد، pm داد
تار موی دختر داکار
ناگهان گم شد
ـ disconnect !
جیغ کیس آبستن برخاست
خیمه ها و لاشه ی اسب ها
دسته ی نیزه های پاییزی
خاک و غبار شد آرام
آهسته، آهسته، آهسته .

۱ نظر:

Unknown گفت...

cheshme ma roshannnnnnnnnnnnn?????????????