۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

قدرت، کسی که مثل هیچ کس نیست




  البته که من دستم به قلم نمی رود. بدیهی است که شرمساری از آن روح بزرگ ، مانع قلم فرسایی است. چگونه ، من چگونه می توانم از کسی بگویم و برای کسی بگویم که در تمام این سالها ـ چه قشنگ گفته است سیروس : قرقی وار ... ـ همچون قرقی بر فراز سر ما می چرخید و می چرخد و صدایش را کسی نمی شنود و نامش را شترگاوپلنگ ها و پهلوان پنبه ها به هر طریق ممکن ـ به زعم خود پوشاندند و هنوز می پوشانند؛ من یک صدا، یا سیروس فوق العاده تنها در باب توان و هوش سرشار و استعداد حیف او ، مگر در این آشفته بازار چه می تو انیم بگوییم ؟! بسیاری از شاعران ، قدرت کیانی را نمی شناسند. بسیاری دیگر چنان که در حق زنده ها نمی خواهند و تاب وجود دیگران را ندارند حتا شنیدن و خواندن صدای توانمند شعر شاعری چون قدرت را نیز بر نمی تابند . معدود شاعران دیگری هم که ارادتی و شناختکی ! از قدرت دارند گویا تنها شعر کوچ او را شنیده اند ـ همان که در فرازی می گوید ... سبیل های بور ت برادر /بافه های ... و الی آخر ـ و گویا قدرت نوشته و شعر دیگری ندارد. در حالی که چنین نیست و شعرها و آثار به جای مانده از قدرت اگر همتی برای جمع آوری آنها باشد و همه ی دستنوشته های آن عزیز جمع آوری شود ، بسیار متعددتر از چیزی است که تصور می رود و همین من تک صدا با رغبت تمام ، حاضرم کل هزینه های چاپ و نشر مجموعه آثار او را بپردازم . آن هم نه به این نیت که هدف کاسبی باشد و یا در پی چاپ دست نوشته های قدرت ، کلاغ های پیر و قرقروی شعر ، پته ی تهی شان رو شود؛ که هدف نهایی این است که نسل تجربه کننده و مشاهده کننده یی که به جز چند صدا و تصویر هزار بار تکرار شده کسی چون قدرت را نخوانده اند و نشناخته اند ، ببیند که شعر خوب و قوی چیست و در همان زمانه یی که سالهای درخشان موج ها و نحله های فکری ـ ادبی بود ، چگونه و چه کسی در کنار گوش شان شعر خوب می گفت و متاسفانه چه درد آور رخت کوچ را در بدموقع ترین سن و سال به تن کرد و ورپرید . نمی دانم آیا صدای من تک صدا و سیروس فوق العاده تنها چقدر می تواند رسا باشد و در هدف پیشِ رو ، محرک آنانی باشد که هر چه از قدرت ، نزد آنها باقی است در اختیار ما بگذارند که کتاب درخور شان نام او منتشر شود .
...........
تکمله: سیروس رادمنش موقع نوشتن این یادداشت هنوز به قدرت کیانی نپیوسته بود.

هیچ نظری موجود نیست: